ماجراهای آرتین2
سلام اول بگم مامان قراربودشنبه شب وبلاگمو به روزکنه ولی وقتی نیمه شب لپ تاپشو روشن کرد تا یک سری کارای مربوط به خودشو انجام بده متوجه شد سیستمش بالا نمی یاد. اینجانب بعدازظهرکه مامان درحال مرتب کردن لباسها بودبه سمت لپ تاپ مامان حمله ورشدم واینقدر دکمه های کی بوردو فشاردادم تا سیستم ازکارافتاد والان مامان درنهایت عصبانیت بالپ تاپ قبلیش به سراغ وبلاگ من اومده.خداروشکرمن الان خوابم وگرنه مامان حسابی دعوام می کر د عاشق ریموت وسویچ وکلیدم.به خصوص بازوبسته کردن درب پارکینگ وماشین عاشق آب بازی وحمامم وساعتها می تونم اون توباشم وبیرون نیام ومامان وبابا به زورمنو ازاونجا بیرون میارن،ومن...
نویسنده :
آرتین کوچولو
14:50