آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

ماجراهای آرتین2

سلام اول بگم مامان قراربودشنبه شب وبلاگمو به روزکنه ولی وقتی نیمه شب لپ تاپشو روشن کرد تا یک سری کارای مربوط به خودشو انجام بده متوجه شد سیستمش بالا نمی یاد. اینجانب بعدازظهرکه مامان درحال مرتب کردن لباسها بودبه سمت لپ تاپ مامان  حمله ورشدم واینقدر دکمه های کی بوردو فشاردادم تا سیستم ازکارافتاد والان مامان درنهایت عصبانیت  بالپ تاپ قبلیش به سراغ وبلاگ من اومده.خداروشکرمن الان خوابم وگرنه مامان حسابی دعوام می کر د   عاشق ریموت وسویچ وکلیدم.به خصوص بازوبسته کردن درب پارکینگ وماشین    عاشق آب بازی وحمامم  وساعتها می تونم اون توباشم وبیرون نیام ومامان وبابا به زورمنو ازاونجا بیرون میارن،ومن...
29 ارديبهشت 1392

ماجراهای آرتین1

سلام دوستای خویم کلی ماجراهای تازه دارم که براتون تعریف کنم.تعدادشون خیلی زیاده وهرسری ،عکس یک تعدادی ازدلبریام وکارای جدیدموبراتون می ذارم.    دیشب حدودساعت 8بودکه بایکی ازدوستای خوبمون به پارک کوهسار رفتیم.نم نم بارون بود،وبادفوق العاده شدیدی درحال وزییدن،وماهم تاجایی که جاده اجازه می دادبالارفتیم وبه قله نزدیک شدیم،ولی هوا فوق العاده لطیف وعالی بود ومن کلی اونجا بازی وشادی کردم وبه هممون خوش گذشت.برگشتم تومسیرجشن طرفدارای استقلال افتادیم وکلی حال داد. سرسره رو برعکس بالا می رفتم وازروش سرمی خوردم.همه ازکارای من متعجب شده بودن ومی گفتن مگه این وروجک چندوقتشه؟   آرتینم دیگه،اگه غیراین باشه جای شک داره&n...
23 ارديبهشت 1392

روزمادر

تقدیم به تمام مادران دنیا:     سرم را نه ظلم خم میکند و نه ترس و نه اجبار ! سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم میشود مادر… بارانی از عشق و نَمی هم ستاره ارزانی تویی که در تبار معصومانه ی نگاهت،  چشمان خسته ی من ستاره میچیند.  خوش آهنگترین نغمه های هستی نثار قلب خسته و صبورت.  روزِ به اوج نشستنت مبارک باد .  ...
11 ارديبهشت 1392

مهدکودک وماجراهای آرتین

سلام. نارین جون-معصی جون ودودانشجوعزیز لطفا آدرس وبتونوتونظرات زیبایی که میدید بذارید تا  بتونم بهتون سربزنم باآدرس موجود نمی تونم پیداتون کنم.ممنون واما ماجرای مهدکودک: پرستارمن قراربود یک سفرزیارتی به کربلاونجف بره برای همین مامان وبابا تصمیم گرفتن وبه عبارتی مجبورشدن تواین مدت منو مهدکودک بذارن. به همین خاطر ما روز 13 علارغم میل باطنی  ازمسافرت دل کندیم و به تهران برگشتیم تا مامان وبابا بتونن روز 14 ام و15ام  منوبه صورت آزمایشی مهدبزارن. تا درروز17 که روزکاری شروع می شد من به محیط مهد خوگرفته وعادت کرده باشم.برای همین مامان وبابابعدازتحقیق وتفحص یکی ازبهترین مهدهاروانتخاب کردن ومنو اونجاثبت نام ک...
10 ارديبهشت 1392

مسافرت نوروزی-مسیر سفراستانهای قم-مرکزی-لرستان-خوزستان(2)-سفر ه هفت سین

سلام  اول بابت لطف تمام دوستان به خاطرنظراتشون درپست عکسای آتلیه(اسالگی) ممنون. بابا من زیادمالیم نیستم ولی محبت شما عزیزان بی دریغه.عاشق همتونم.  اول ازماجرای سفره هفت سین بگم: مامان می خواست نسبت به سال قبل یک تنوع بده وسفره هفت سین روبجای رومیزنهارخوری روی میزوسط بچینه ،که کلا من، مامان وبابا روبیچاره کردم   ازبس دورمیزمی چرخیدم وهردفعه یک چیزوبرمی داشتم وفرارمی کردم، آب تنگ ماهیو  ریختم،گل روی  قرانو برداشتم ،سیبو دزدیدم،شمع وفوت کردم،گل چیدم،و...زلزله به پا کردم ونشدیک عکس درست حسابی ارمن بگیرن.آخه همه چیزبرام جذاب بود دیگه پارسال که خیلی نی نی بودم وچیزی نمی فهمیدم.حالاکه بزررگ ش...
2 ارديبهشت 1392
1